مچاله و خیس مرا در آغوشت نگه دار
بیزارم
از پهن شدن روی بند خاطرات..
نظرات شما عزیزان:
ادریس
ساعت11:59---9 مرداد 1392
زیببببباااااااااااااااااااااا.
رز صورتی
ساعت16:49---8 مرداد 1392
درمسیرزندگیت...!
یافته هایت را با باخته هایت مقایسه کن
اگرخدا را یافته ای هرچه باخته ای مهم نیست!
خدا را برایت آرزو دارم.
پاسخ: دلم می خواست دنیا رنگ دیگر بود...
رز صورتی
ساعت19:10---5 مرداد 1392
چه لحظه درد آوریه
اون لحظه که میپرسه : خوبی ؟
بغض تو گلوت میپیچه
۵ خط تایپ میکنی ، ولی به جای ارسال
همه رو پاک می کنی و می نویسی :
خوبم مرسی تو خوبی ؟
کاترینا
ساعت20:53---4 مرداد 1392
آهنگ ها تنهایی را تسکین می دهند، اما
تسکین تنهایی، تسکین درد نیست.
در کنار بیگانه ها زیستن، در میان بیگانگی و صدا زیستن است.
اینک اصوات، بی دلیل ترین جاری شدگان در فضا هستند.
وقتی همه می گویند، هیچ کس نمی شنود.
به خاطر داشته باش!
سکوت تهی بودن را اثبات نمی کند و رفتگران
بی دلیل نیست که شب را انتخاب کرده اند.
محمدرضا
ساعت12:35---4 مرداد 1392
سلامممممممم خوبی
من باز اومدم بهت سر زدم وبت خیلی با حالتر و پر محتوا تر شده
لذت بردم از خواندن مطالبت
شما هم بیا بهم سر بزن و نظر یادت نره،،خوشحال میشم
†ɢα'§ : مچاله و خیس, نگاهی نو, آغوش, آغوشت, نگاهی نو, بند خاطرات, نگاه,